love

ashegane

* پرسيدم چرا دوستم داري؟ توي چشمام نگاه كرد وهيچي نگفت گفتم شايد واقعا دوستم نداره؟ وقتي رفت فهميدم دوست داشتن دل ميخواد نه دليل
* اگر مي دانستي چه قدر دوستت دارم هيچ گاه براي آمدنت باران را بهانه نمي کردي رنگين کمان من
*مهم اين نيست كه قشنگ باشي ، قشنگ اينه كه مهم باشي! حتي براي يك نفر
* یکي محبت می کنه و ناز مي کنه !اونی که ناز مي کنه هميشه محبت مي بينه اما او نی که محبت میکنه هميشه تنهاي تنهاست
* معلم نيستم  تاعشق را به تو بياموزم؟ ماهيان براي شنا كردن نيازي به آموزش ندارند! پرندگان نيز، براي پرواز .... به تنهايي شنا كن به تنهايي بال بگشا عشق كتابي ندارد
* ای دوست دلت هميشه زندان من است آتشكده عشق تو از آن من است آن روز كه لحظه وداع من و توست آن شوم ترين لحظه پايان من است
* ما غم زده ي شهر خرابيم گر مئ نخوريم خانه خرابيم ما ز کس و کسي کينه نداريم يک شهر پر از دشمن و يک دوست مثل تو داريم
*هر شب برو کنار پنجره تا ستاره ها ببيننت و حسوديشون بشه که...... ماهشون مال منه
* محبت مثل يک سکه ميمونه که اگه بيفته تو قلک قلب ديگه نميشه درش اورد اگرم بخواي درش بياري بايد اونو بشکنی

* خداوندا چرا دل آفريدي ؟ چرا اين دل را عاشق آفريدي ؟ اگر عاشق شدن جرم و گناه است چرا سيماي زيبا آفريدي ؟
* ديروز در دادگاه دلم مغز من قاضي بود...متهم قلبم بود...جرم من عشقم بود...عشق من ياد تو بود!! ( آيا ) حق من اعدام بود؟؟؟
* خواستم خودمو گول بزنم ؛ همه ي خاطراتم رو انداختم يه گوشه اي و گفتم : فراموش ؛ يه چيزي ته قلبم خنديد و گفت : يادمه
کریستال حشیش تریاک هروئین شیشه سیگار . . . . . . همه ی اینا رو میشه ترک کرد ولی تو رو نمیشه ترک کرد

* برای خریدن عشق هر کس هرچه داشت اورد دیوانه هیچ نداشت و گریست (گمان کردند چون هیچ ندارد می گرید) اما هیچکس ندانست که قیمت عشق اشک است و قیمت اشک عشق
* آرزو دارم شبي عاشق شوي .آرزو دارم بفهثمي درد را .تلخي برخوردهاي سرد را .مي رسد روزي كه بي من سر كني .مي رسد روزي كه مرگ عشق را باور كنی
* خون من یعنی وجودم، بی خون من هیچ و پوچم،‌بارها در عشقنامه نوشتم، خون من مهر وجودت
* توی یه روز سرد وقتی دنبال جایی برای پنهان شدن می گشتم جایی گرم تر از قلب تو پیدا نكردم ! فرموش نكن كه بیرون خیلی سرده
* مي دوني طبق آخرين آمار كم جمعيت ترين جاي دنيا کجاست؟ نمیدونی؟ قلب منه كه فقط تو توي اون ساكنی 
*برو به جهننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننم اخه فقط تویی که میتونی جهنمو بهشت کنی
*می دونی فرق دیازپام با چشات چیه ؟ . . . . دیازپام آرومم میکنه ولی چشات داغونم میکنه
رفتي و نديدي که چه محشر کردم ، با اشک تمام کوچه را تر کردم ، وقتي که شکست بغض تنهايي من ، وابستگي ام را به تو باور کردم
* خوشا آنان كه در بازار گيتي خريدار وفا بودند و هستند ، خوشا آنان كه در راه رفاقت رفيق با وفا بودند و هستند
بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشم مستم اگر ساکن می خانه نباشم
خوشبخت ترين پسر كسي هست كه اولين عشق يه دختر باشه و خوشبخترين دختر كسي هست كه آخرين عشق يه پسر باشه
* به شانه ام مي زني که غم هايم را بتکاني ؟ به چه دل خوش کردي ؟ به تکاندن برف از شانه ي آدم برفی

كهنه فروش داد ميزنه چراغ شکسته ميخريم….. کفشاي پاره ميخريم …. اسباب کهنه ميخريم ….. بي اختيار دادزدم : کهنه فروش قلب شکسته ميخري
ديوانگي بشر آنچنان ضروری است که ديوانه نبودن خود شکل ديگری از ديوانگی است
* نمي دونم گنجشک ها که شبيه هم هستند چه جوري همديگه رو مي شناسن... و نمي دونم چند نفر شبيه من هستند که تو ديگه منو نمي شناسی
* داخل شمع از شمع پرسيد : چرا وقتي من ميسوزم تو آب ميشي..؟شمع جواب داد مگه ميشه كسي كه تو قلبمه بسوزه و من اشك نريزم
* عزیزم با اجازه روغن ماشینتو عوض کردم به جاش خون جیگرمو ریختم, تا هروقت استارت میزنی به عشقت بسوزم
* غرورت رو به خاطر اونيکه دوستش داري بشکن ولي اوني رو که دوستش داري به خاطر غرورت نشکن
* دونه های برف فقط برای دیدن چشات از آسمون پایین میان. اما پاشونو که زمین می ذارن فدای مهربونیت می شن
* بازيچه دست يار بودن عشق است/ درپنجه غم شكاربودن عشق است/ در محاكمه اي كه يار باشد قاضي / محكوم طناب دار بودن عشق است 
هر کس بد ما به خلق گوید ما دیده به بد نمی خراشیم ما نیکی او به خلق گوییم تا هر دو دروغ گفته باشیم  * منتظر كسي باش كه اگه حتي در ساده ترين لباس بودي، حاضر باشه تو رو به همه دنيا نشون بده وبگه كه: "اين دنياي منه"
* شعله گفت کاش روزی به شمعدان میرسیدم شمع بدون اینکه حرفی بزند ذره ذره آب شد تا شعله به آرزویش برسد
* هر وقت توی زندگی به یه در بزرگ رسیدی که روش یه قفل بزرگ بود نترس و نا امید نشو!!! چون اگه قرار بود باز نشه جاش یه دیوار میذاشتن
* يادته بهت گفتم كه خشت ديوار دلتم، تو هم منو شكستيولي اشكالي نداره، حالا خاك زير پاتم 
* شكوفهاي صورتي فداي مهربونيات... يه دل كه بيشتر ندارم اونم فداي خوبيات  می دوني اگه يه روز خورشيد بميره چي ميشه؟
* اون وقت زمين دوره تو ميگرده ولي من عمرا بذارم چون فقط من بايد دورت بگردم  
*میدونی چرا بعضی شبها زود صبح میشه؟آخه خورشید هم دلش واسه چشمات تنگ میشه   
*يك نگاه بر ابر كردم ابر باريدن گرفت تكيه بر ديوار كردم خاك بر فرقم نشست خاك بر فرقش نشيند آن كه يار از من گرفت
* جان اسير دل دل اسير دوست دوست چه ميداند دل اسير اوست
* شیشه ی دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست این دل ما با نگاهی سرد، پرپر می شود


نوشته شده در یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:20 توسط ali asghar manzary agdam| |


Power By: LoxBlog.Com